افتاده اگر به خاک ديدي از شاخه جدا شقايقي را يا در دل موج سهمناکي توفان بشکسته قايقي را اي عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور اي عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور گر صبح بهار جاي شبنم بر گونه گل تگرگ ديدي يا صيد به خون کشيده اي را افتاده به دام مرگ ديدي اي عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور اي عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور چون من به نگاه دلفريبي گر عاشق و بي قرار گشتي در دشت جنون بي کرانه سرگشته تر از غبار گشتي يا پير شدي چو من دريغا از آينه شرمسار گشتي يا پير شدي چو من دريغا از آينه شرمسار گشتي گفتي که هميشه ياد من باش من ياد تو بوده ام هميشه من هر غزل و ترانه ام را بهر تو سروده ام هميشه هر صبح پس از نيايش حق من از ته دل دعات کردم در قصر بلور آسمونها فرياد زنان صدات کردم اي عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور اي عشق مرا نکرده باور آن لحظه مرا به خاطر آور